گفتن. بیان کردن: اینقدر از فضایل این پادشاه تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). اینقدر از فضایل ملک که تالی و تابع دین است تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). این حکمتی چند موجز از خصایص ملک ودولت... تقریر افتاد. (کلیله و دمنه) ، مقرر گردیدن: وزارت بر ابوالحسن... عتبی تقریر افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 46)
گفتن. بیان کردن: اینقدر از فضایل این پادشاه تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). اینقدر از فضایل ملک که تالی و تابع دین است تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). این حکمتی چند موجز از خصایص ملک ودولت... تقریر افتاد. (کلیله و دمنه) ، مقرر گردیدن: وزارت بر ابوالحسن... عتبی تقریر افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 46)
دگرگونی روی دادن. دگرگون کردن. برگردانیدن: البته نباید که از شرط عهدنامه چیزی را تغییر وتبدیل افتد که غرض همه صلاح است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211). و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود
دگرگونی روی دادن. دگرگون کردن. برگردانیدن: البته نباید که از شرط عهدنامه چیزی را تغییر وتبدیل افتد که غرض همه صلاح است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211). و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود
در پیش ذکر کردن. مقدم شدن. پیش داشتن: و چون عزیمت در اینکار پیوست آنچه ممکن شد برای تفهیم متعلم در شرح و بسط تقدیم افتاد... (کلیله و دمنه) ، انجام یافتن. بعمل آمدن. انجام گرفتن: وآنچه از جهت وی در تأسیس قواعد خلافت و تأکید مبانی ملک و دولت تقدیم افتاد... چنان مستحکم و استوار گردانید که چهارصد و اند سال بگذشت. (کلیله و دمنه). و هرچه از این ابواب در حق بنده تقدیم افتد دون حق او باشد. (سندبادنامه ص 323). نوشته ای به مأمون محمد والی جرجانیه نوشتند تا مقدم او را مکرم دارد و به اقامت مواجب و حوایج او قیام نماید تا آنچه مقتضای رای باشد در باب او تقدیم افتد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 264). تا آنجا روی و مقیم باشی تا اندیشۀانعام در حق تو تقدیم افتد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 264). رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود
در پیش ذکر کردن. مقدم شدن. پیش داشتن: و چون عزیمت در اینکار پیوست آنچه ممکن شد برای تفهیم متعلم در شرح و بسط تقدیم افتاد... (کلیله و دمنه) ، انجام یافتن. بعمل آمدن. انجام گرفتن: وآنچه از جهت وی در تأسیس قواعد خلافت و تأکید مبانی ملک و دولت تقدیم افتاد... چنان مستحکم و استوار گردانید که چهارصد و اند سال بگذشت. (کلیله و دمنه). و هرچه از این ابواب در حق بنده تقدیم افتد دون حق او باشد. (سندبادنامه ص 323). نوشته ای به مأمون محمد والی جرجانیه نوشتند تا مقدم او را مکرم دارد و به اقامت مواجب و حوایج او قیام نماید تا آنچه مقتضای رای باشد در باب او تقدیم افتد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 264). تا آنجا روی و مقیم باشی تا اندیشۀانعام در حق تو تقدیم افتد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 264). رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود